يکي از بحثهايي که مورد توجّه قرارگرفته است، موضوع طول عمر رجعت کنندگان است که آيا رجعت کنندگان، همه يک اندازه عمر معين دارند، يا نه؟
بيشتر روايات، نقش رجعت کنندگان را در عصر ظهور حضرت مهدي علیه السلام نصرت و ياري دين و مبارزه و جهاد کنار آن حضرت مطرح ميکنند. درباره طول عمر مطالب روشني وجود ندارد.
تنها يک روايت وجود دارد، که اين است:
سعد از حسن و او از امام کاظم علیه السلام روايت ميکند، که فرموده است:
سَعْدٌ عَنِ الْيَقْطِينِي عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ علیه السلام قَالَ قَالَ: لَتَرْجِعَنَّ نُفُوسٌ ذَهَبَتْ وَ لَيُقْتَصَّنَّ يَوْمَ يَقُومُ وَ مَنْ عُذِّبَ يَقْتَصُّ بِعَذَابِهِ وَ مَنْ أُغِيظَ أَغَاظَ بِغَيْظِهِ وَ مَنْ قُتِلَ اقْتَصَّ بِقَتْلِهِ وَ يُرَدُّ لَهُمْ أَعْدَاؤُهُمْ مَعَهُمْ حَتَّى يَأْخُذُوا بِثَأْرِهِمْ ثُمَّ يَعْمُرُونَ بَعدّهمْ ثَلَاثِينَ شَهْراً ثُمَّ يَمُوتُونَ فِي لَيْلَةٍ وَاحِدَة[1] ؛
حتماً عدّهاي از انسانها که مردهاند، باز ميگردند و روزي که قائم قيام ميکند، دشمنان خود را مورد قصاص قرار ميدهند. کسي که عذاب شده است، عذاب کننده خود را و کسي که مورد خشم قرار گرفته است، به خشم آورنده خود را و کسي که کشته شده است، قاتل خود را قصاص ميکند. دشمنان آنها بازگردانده
ميشوند، تا مؤمنان انتقام خون خود را بگيرند؛ آنگاه پس از آن، سيماه زندگي ميکنند و در يک شب
ميميرند.
چند روايت ديگر درباره طول عمر و حکومت پيامبر اسلام و امير مؤمنان و امام حسين علیه السلام وجود دارد که آنها را مورد بحث قرار خواهيم داد که آيا مورد اعتماد هستند.
1. طول عمر پيامبرصلی الله و علیه و آله وسلم و امير مؤمنان علیه السلام
الف. روايتي است از اسد بن اسماعيل از امام صادق علیه السلام درباره روزي که مقدار آن را خداوند پنجاه هزار سال ذکر کرده است، سؤال شد. فرمود:
وَ رُوِيَتْ عَنْهُ أَيْضاً بِطَرِيقِهِ إِلَى أَسَدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: حِينَ سُئِلَ عَنِ الْيَوْمِ الَّذِي ذَكَرَ اللَّهُ مِقْدَارَهُ فِي الْقُرْآنِ فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ هِي كَرَّةُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله و علیه و آله وسلم فَيَكُونُ مُلْكُهُ فِي كَرَّتِهِ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ يَمْلِكُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ فِي كَرَّتِهِ أَرْبَعَةً وَ أَرْبَعِينَ أَلْفَ سَنَةٍ
[2]؛
مراد از آيه، رجعت رسول خدا صلی الله و علیه و آله وسلم است. پس ملک او در بازگشتش، پنجاه هزار سال خواهد بود و امير المؤمنين در رجعتش، چهل و چهار هزار سال حکومت ميکند.
با توجّه به اهمّيت موضوع، اين روايت را بررسي ميکنيم. طبق تحقيق و بررسي، به اين روايت نميشود استناد کرد، به چند دليل:
1. عصر رجعت وظهور، مقدمه قيامت است و اين ارقام با مقدّمه بودن منافات خواهد داشت.
2. اين روايت مرفوع است و قابل استناد نخواهد بود.
3. کسي که روايت را بدون واسطه از امام صادق علیه السلام نقل کرده است، اسد بن اسماعيل است که کسي او را توثيق نکرده و مجهول ميباشد.
سيد علي بروجردي مينويسد: «به مدح يا ذم او دست نيافتم و او ناشناخته و سخنانش غير قابل قبول است.[3]»
گرچه بعضي از بزرگان، اين روايت را ذکر کرده و براي توجيه اين ارقام، چنين نوشتهاند: «يحتمل الحمل علي المبالغه و غيرها[4]؛ ممکن است حمل بر مبالغه يا امثال آن شود.»
امّا حق اين است که اين توجيه، قابل قبول نيست، چون مقام و شأن ائمّه معصومين علیه السلام در چنين مواردي که با ارقام مشخص، مثل 44000 سال استعمال شده است، بيان مبالغه نميباشد. اين نوع مبالغه، بسيار نامأنوس خواهد بود. ديگر اينکه هيچ قرينهاي بر مبالغه وجود ندارد. پس بهترين راه برخورد با اين نوع روايات، بررسي سندي آنها است.
ب. روايت بسيار طولاني ديگري است که فعلا آن مقدارِ مورد بحث را ميآوريم و بقيه روايت را در بحث تکرر رجعت، بررسي خواهيم کرد.
سعد عن ابن ابي الخطاب عن موسي بن سعدان عن عبد الله بن قاسم حضرمي عن عبد الکريم بن عمرو الخثعمي قال سمعت ابا عبد الله: و… يملک امير المؤمنين اربعا و اربعين الف سنة
[5]؛
از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود: امير مؤمنان چهل و چهار هزار سال حکومت ميکند.
به دليل ضعف سند اين روايت، نميتوان به آن استدلال کرد. در سند اين روايت، عبد الله بن قاسم حضرمي است. نجاشي درباره او مينويسد: عبد الله بن قاسم حضرمي معروف به (بطل) بسيار دروغگو و اهل غلو است و از غلو کنندگان، روايت ميکند و به روايت او اعتنا نميشود.
گذشته از اين، چنين ارقامي بسيار نامأنوساند وآوردن چنين حديثي بدون تحقيق وبررسي سند آن، اصل مسأله رجعت را مخدوش ميسازد. لازم به ذکر است، اين روايت با سند ديگري از امام صادق علیه السلام نقل شده است و احمد بن عقبه و پدرش در سند آن وجود دارند، که مجهول و ناشناخته هستند.
2. طول عمر امام حسين علیه السلام
1. دو روايت درباره عمر امام حسين علیه السلام وجود دارد:
سعد عن ايوب بن نوح و الحسن بن علي بن عبد الله معاً عن عبّاس بن عامر عن سعيد عن داوود بن راشد عن حمران عن ابي جعفر علیه السلام قال: «اوّل من يرجع لجار لکم الحسين و يملک حتي تقع حاجباه علي عينيه من الکبر»؛
امام باقر علیه السلام فرمود: اوّلين کسي که بازميگردد، همسايه شما، حسين بن علي است و به
اندازهاي حکومت ميکند که به سبب پيري، ابروهايش به روي چشمانش قرار ميگيرد.[7]
2. در روايت ديگري چنين آمده است:
سعد عن ابي عيسي عن عمر بن عبد العزيز عن رجل عن جميل بن درّاج عن معلي بن خنيس و زيد الشحّام عن ابي عبد الله علیه السلام قالا: اوّل من يکرّ في الرّجعة الحسين بن علي و يمکث في الارض اربعين سنة حتي يسقط حاجباه علي عينه
[8]؛
امام صادق علیه السلام فرمود: اوّلين کسي که رجعت ميکند، حسين بن علي علیه السلام است و چهل سال در روي زمين ميماند، تا اين که ابروهايش به روي چشمانش ميافتد.
در سند روايت اوّل، داوود بن رشيد است و با يک واسطه از امام باقر علیه السلام نقل ميکند؛ که وي فردي مجهول است، بنابر اين روايت او ضعيف ميباشد و نميتوان به آن اعتماد کرد.
در روايت دوّم نيز با تعبير «عن رجل» آمده که مجهول است و روايت ضعيف گفته ميشود. خلاصه همه ميخواهند بدانند که امامان معصوم علیه السلام بعد از رجعت، چند سال عمر ميکنند و چه حوادثي رخ ميدهد. اين گونه سؤالها، فکر و انديشه هر انسان مشتاق را به خود مشغول ميکند؛ ولي واقعيت اين است که سخن گفتن در اين باره، بسيار مشکل است و به طور طبيعي نميتوان اطلاع دقيقي در اين موارد به دست آورد. تنها منابع و مآخذ ما، همان روايات امامان معصوم علیه السلام است که بيان شد.
آنچه ميتوان گفت اين است که مدّت عمر همه انسانها به ويژه امامان معصوم علیهم السلام از علوم اختصاصي خداوند متعال ميباشد و کسي را از آن خبردار نکرده است، مگر موارد خاصي که خداوند متعال خودش صلاح بداند و براي انبيا و اولياي خود خبر بدهد.
>عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلىَ غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضىَ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَينِْ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا<؛
داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمىسازد، مگر رسولانى كه آنان را برگزيده و مراقبينى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مىدهد.
بنابراين علم به غيب، اولاً و بالذّات از آنِ خداوند است و هيچ کس بدون اذن او به غيب راه ندارد و غيبداني انبيا و اوليا خداوند، در محدودهاي است که خداوند بخواهد. خداوند است که چنين فضيلت وتوانايي را عطا ميکند.
[1]. بحار الانوار، ج53، ص44.
[2]. همان، ج 53، ص104.
[4]. الايقاظ من الهجعه، ص 368؛ منتخب الانوار المضيئه، ص 202.
[5]. مختصر بصائر الدرجات، ص27؛ بحار الانوار، ج53، ص42.
[6]. رجال النجاشی، ص226.
نظرات شما عزیزان: